بسم الله الرحمن الرحیم
کل محدود مخلوق
روایت اول
کلام امام رضا ع) با زندیق: «... قَالَ فَحُدَّهُ لِی. قَالَ: لَا حَدَّ لَهُ. قَالَ وَ لِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّ کُلَ مَحْدُودٍ مُتَنَاهٍ إِلَى حَدٍّ وَ إِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِیدَ احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ احْتَمَلَ النُّقْصَانَ؛ فَهُوَ (الله) غَیْرُ مَحْدُودٍ وَ لَا مُتَزَایِدٍ وَ لَا مُتَنَاقِصٍ وَ لَا مُتَجَزِّئٍ وَ لَا مُتَوَهَّمٍ (توحید صدوق، ص252؛ عیون اخبار الرضا ع، ج1، ص132 ؛ علل الشرایع،ج1، ص119 ؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص397)
تقریر منطقی:
هر چه محدود باشد، متناهی به حدی است
آنچه که متناهی به حدی است می توان فرض کرد که از آن کامل تر باشد. پس زیادت را قبول می کند.
اگر قبول زیادت کند، قبول نقصان هم می کند. زیرا معلوم می شود وجود خاص برایش ضروری نیست پس می تواند ناقص تر از آن نیز باشد.
{و هر چه قبول نقصان کند، مخلوق است زیرا: دلیل1/ می تواند از هر حدی که برای او فرض شود، ناقص تر باشد پس نمی تواند علت همه اشیاء باشد زیرا علت باید کامل تر از معلولش باشد.
2/ مقهور چیزی شده که او را ناقص کرده است و خداوند نباید مقهور هیچ امری واقع شود}
پس خدا محدود نیست
روایت دوم:
حدیث یونس بن ظبیان: ... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَام: ویحه، أَمَا عَلِمَ أَنَّ الْجِسْمَ مَحْدُودٌ مُتَنَاهٍ، وَ الصُّورَةَ مَحْدُودَةٌ مُتَنَاهِیَةٌ؟ فَإِذَا احْتَمَلَ الْحَدَّ، احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ، وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ، کَانَ مَخْلُوقاً (کافی، ج1، ص259)
تقریر منطقی:
اگر چیزی محدود باشد، زیادت و نقصان از آن حد را قبول می کند.
اگر چیزی قبول زیادت و نقصان کند، مخلوق است
زیرا معلوم می شود وجود او برایش ضروری نیست که می تواند به زیاده یا کم تغییر کند. و چیزی که وجودش برایش ضروری نیست پس برای اینکه دارای آن وجود شود، نیاز به علت دارد.