بسمه تعالی
حدوث ذاتی
تعریف حدوث ذاتی:
بودن شی بعد از نبودنی که در مرتبه خودش تقرر دارد؛ یعنی چون ماهیت بدون ارتباط با علت و در مرتبه خودش استحقاق عدم را دارد پس هر موجود ذی ماهیتی، حدوث ذاتی دارد (ر.ک: الاشارات، ص 107-108):
«أن کل ممکن فإنه لذاته یستحق العدم و من غیره یستحق الوجود و ما بالذات أقدم مما بالغیر فالعدم فی حقه أقدم من الوجود تقدما بالذات فیکون محدثا حدوثا ذاتیا» (الاسفار، ج 3، ص 246)
اشکال اول:
ممکن من حیث ممکن نه موجود است و نه معدوم و موجود بودنش بوسیله علت خارجی اوست و معدوم بودنش نیز به علت عدم علت خارجی او. در نتیجه نمی¬توان معدوم بودن ممکن را ذاتا بر وجود او مقدم نمود و اگر عدم را در مرتبه ذات برای ممکن اعتبار نمود، دیگر تحقق ممکن محال خواهد بود:
«لا یجوز ان یقال الممکن یستحق العدم من ذاته فانه لو استحق العدم من ذاته لکان ممتنعا لا ممکنا بل الممکن یصدق علیه انه لیس من حیث هو هو بموجود و لا یصدق علیه انه من حیث هو هو لیس بموجود و الفرق بین الاعتبارین قد عرفته فیما مضى بل کما ان الممکن یستحق الوجود من وجود علته فانه یستحق العدم من عدم علته فاذا کان استحقاقه للوجود و العدم من الغیر و لم یکن واحد منهما من مقتضیات الماهیة و لم یکن لاحدهما تقدم على الآخر فاذا لا یکون لعدمه تقدم ذاتی على وجوده» (المباحث المشرقیه، ج 1، ص 134)
پاسخ:
اگرچه عدم ذاتی-باب ایساغوجی-ممکن نیست؛ ولی ماهیت من حیث هی-عدم ذاتی خارج محمولی است که از بعنوان یک عرضی از حاق ذات ماهیت انتزاع می¬گردد (ر.ک: تعلیقه دوم استاد فیاضی بر نهایه الحکمه، ج 3، ص 902):
«أن الممکن یستحق من ذاته لااستحقاقیة الوجود و العدم و هذه اللااستحقاقیة وصف عدمی ثابت فی ذاته من حیث ذاته سابق على اعتبار الوجود إذا کان المنظور إلیه حال الماهیة» (الاسفار، ج 3، ص 247)
اشکال دوم:
می¬توان طبق مبانی حکمت متعالیه در اصالت وجود، اشکالی را به نظریه حدوث ذاتی مطرح نمود و آن این است که از دیدگاه ملاصدرا امکان ماهوی که لا اقتضا نسبت به ضرورت وجود و عدم است؛ نه اقتضای سلب ضرورت وجود و عدم (وصف عدمی) با ضرورت وجود (که وصفی وجود) قابل جمع نیست:
«الإمکان الذاتی لأنه عبارة عن لا اقتضاء الذات إحدى الضرورتین لا اقتضائها سلبهما ... الماهیة الإمکانیة حیث لا تحصل لها فلا فعلیة لها فی حد ذاتها و ما لا فعلیة له لا اقتضاء منه لشیء ما لم ینصبغ بصبغ الوجود من جهة إفاضة الجاعل القیوم و إلا لکان لما بالقوة من حیث هو بالقوة مدخل فی إخراج شیء من القوة إلى الفعل و من الإبهام إلى التحصل و الفطرة الإنسانیة تأبى ذلک فإذن الممکن بحسب ذاته المبهمة لا یقتضی شیئا من الأشیاء حتى سلب شیء أیضا» (الاسفار، ج 1، ص 164-165)
در نهایت ملاصدرا قاعده «الماهیه من حیث هی لیست الا هی» را نفی می¬نماید:
«القائلون بثبوت المعدومات الممکنة إنما غلطهم لأجل أنهم ذهبوا إلى انفکاک الثبوت من الوجود فی تلک الماهیات و قد علمت أن هذا من فاسد القول إذ الماهیات قبل الوجود لا یمکن الحکم علیها بشیء من الأشیاء حتى الحکم علیها بثبوت نفسها لها» همان، ج2، ص: 288
از این رو تحلیل حدوث ذاتی با چالش مواجه خواهد شد؛ چراکه شیی که وجود ندارد (ماهیت)، نمی-تواند حتی متصف به استحقاق عدم در مرتبه ذات شود.
بررسی:
1-قاعده "الماهیه من حیث هی لاموجوده و لا معدومه" خود یکی از مقدمات مباحث اصالت وجود ملاصدرا بوده است:
« لو لم یکن الوجود موجودا، لم یوجد شیء من الأشیاء، و بطلان التالی یوجب بطلان المقدم. بیان الملازمة أن الماهیة إذا اعتبرت بذاتها مجردةعن الوجود، فهی معدومة و کذا إذا اعتبرت بذاتها مع قطع النظر عن الوجود و العدم، فهی بذلک الاعتبار لا موجودة و لا معدومة » (المشاعر، ص 13)
از این¬رو این دیدگاه صدرالمتالهین پذیرفتنی نیست؛ چراکه تمامی مباحث هستی¬شناختی وی متوقف بر اصالت وجود است که در اثبات آن از قاعده "الماهیه من حیث هی ..." بهره جسته است.
2-به نظر می¬رسد در کلام ملاصدرا در این خصوص نوعی ناسازگاری وجود دارد؛ زیرا از طرفی قائل به صدق اتصاف ماهیت بر خودش ازلا و ابدا است و از طرفی دیگر قائل است قبل از جعل و صدور هیچ ماهیتی تحقق ندارد!:
«أن مطابق الحکم بالماهیة على نفسها نفس تلک الماهیة و لکن حین صدورها عن الجاعل التام إذ لا ماهیة قبل الصدور إلا أنها بعد الصدور عنه یصدق هی على نفسها أزلا و أبدا إذ الماهیة من حیث هی لیست إلا هی فالتخصیص بأیة حیثیة کانت، یخرجها عن الإطلاق و یجعلها غیر ذاتها المأخوذة على تلک الحیثیة الإطلاقیة» المبدأ و المعاد، ص 15
تقریر دوم از حدوث ذاتی:
ممکن الوجود، وجودش از ناحیه ماهیت ایجاد نشده؛ زیرا تقدم شیء بر نفسش لازم می¬آید؛ پس ممکن جودش را از ناحیه غیر دریافت می¬کند و ذاتا مسبوق به غیر خودش است و این یعنی آنکه حدوث ذاتی دارد:
«أن کل ممکن الوجود فإن ماهیته مغایرة لوجوده و کل ما کان کذلک امتنع أن یکون وجوده من ماهیته و إلا لکانت الماهیة موجودة قبل کونها موجودة فإذن لا بد و أن یکون وجوده مستفادا من غیره و کل ما وجوده مستفاد من غیره کان وجوده مسبوقا بغیره بالذات و کل ما کان کذلک کان محدثا بالذات» (الاسفار، ج 3، ص 249)
بررسی:
تعریف لغوی و اصطلاحی حدوث مسبوقیت به عدم است و این بیان تنها مسبوقیت به غیر را می¬رساند که خروج از معنای اصطلاحی حدوث است.