حدوث و قدم

این وبلاگی است که دوستان سطح 4 مؤسسه تخصصی فلسفه تکالیف هفتگی را در آن می گذارند

حدوث و قدم

این وبلاگی است که دوستان سطح 4 مؤسسه تخصصی فلسفه تکالیف هفتگی را در آن می گذارند

این وبلاگی است که دوستان سطح 4 مؤسسه تخصصی فلسفه تکالیف هفتگی را در آن می گذارند

۱۸ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

تبیین امکان موجودات محدود 

در ابتدا باید دانست دو نوع عدم می¬توان برای هر موجودی فرض کرد:

1- عدم بدیل: عدم یک شیء در محدوده وجودی آن؛ مانند عدم زید در مقابل وجود زید که صرفا عدم همان مرتبه خاص وجود زید است.

2- عدم قرین: عدم یک شیء محدود در غیر محدوده وجودی آن؛ مانند عدم زید، قبل از تحقق وجودش این عدم، قرین نامیده شده؛ زیرا هر شیء محدود، مرکب از وجود خود و عدم مراتب دیگری است که قرین و همراه وجود اویند (ر.ک: نبویان، 1395، ص 381-382).

حال اگر برای موجودی عدم قرینی باشد، وجود او محدود و ناقص خواهد بود؛ از این¬رو خداوند متعال که بری از هر نقص و محدودیتی است، هیچ عدم قرینی برای وی متصور نیست؛ چرا که هیچ نقصی بدتر از محدودیت وجودی اصل آن موجود نیست؛ به عبارت دیگر به همان طریقی که برای هر حادثی امکان آن ثابت می¬شود ، از واجب الوجود نیز، هر نوع حدوث و عدم قرینی نیز نفی می¬شود؛ می¬توان این مطلب را بدین شکل تقریر نمود:

1-اگر وجود موجودی محدود باشد ، آن موجود در برخی ساحات عالم وجود ندارد؛

2-پس آن موجود هم می¬تواند معدوم باشد؛ چنانکه در ساحت مذکور موجود نیست و هم می¬تواند موجود باشد؛ چنانکه در محدوده وجودش موجود است؛

پس تمامی ممکنات عالم محدود به حدود وجودی خویش¬اند و این محدودیت نشان از مخلوقیت آنهاست. این مطلب را می¬توان از برخی از اخبار نیز استظهار نمود، چنانچه از حضرت رضا علیه السلام نقل است:

« نِظَامُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ التَّحْدِیدِ عَنْهُ، لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ کُلَّ مَحْدُودٍ مَخْلُوقٌ» (طوسی، 1404، ص 22) 

یعنی محدودیت وجودی ممکنات عالم، حاکی از مخلوق بودن آن¬ها و احتیاج ایشان به خالق است؛ زیرا در صورت واجب¬الوجود بودن آن، امکان نداشت وجود او در ساحتی معدوم باشد؛ بلکه وجود برای وی بدون هیچ محدودیتی همیشگی و همه¬جایی بود.

«لَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ حَدّا» المحاسن ؛ ج‏1 ؛ ص274

محدودیت بر خلاف حدوث (زمانی)-که تنها واسطه¬ای در اثبات خالق است-بیانگر مناط حقیقی نیازمندی معلول به علت خویش است؛ به عبارت دیگر حادث بما هو حادث نیازمند علت نیست؛ چرا که ممکن است معلولی قدیم (زمانی) باشد؛ ولی در این صورت قطعا همچنان به علت احتیاج دارد؛ ولی معلول به هو محدود به علت احتیاج دارد؛ زیرا امکان ندارد، موجودی محدود نباشد؛ ولی باز به علت احتیاج داشته باشد (بر خلاف حدوث)؛ زیرا شئی که محدود نیست و تمامی کمالات را داراست دیگر احتیاجی به موجود دیگر برای وی متصور نیست و احتیاج او به علت به تناقض منتهی می¬شود؛ چراکه محدود نیست و تمامی کمالات (از جمله بی¬نیازی از علت) را داراست و از طرفی دیگر معلول است و بی¬نیاز از علت نیست:

«إِذَا احْتَمَلَ الْحَدَّ احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ کَانَ مَخْلُوقا» ابن بابویه، التوحید؛ ص99

«أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُودا» الصحیفة السجادیة ؛ ص212

نکته مهمی که در تبیین این روایات باید مد نظر داشت آن است که هر محدودیت وجودی نشان از مخلوق بودن ممکن نیست؛ زیرا صفات کمالی به سه دسته تقسیم می¬شوند:

الف) صفاتی که مختص خداوند متعال است همچون وجوب بالذات برای ذات مقدس او؛

ب)صفاتی که مشترک میان خالق و مخلوق¬اند؛ همچون علم و قدرت؛

ج) صفاتی که مختص ممکنات عالم است و برای ممکنات کمال محسوب می¬شود؛ ولی اسناد آنها به خداوند متعال نقص برای او محسوب می¬شود؛ همچون شیرینی شکر و ... .

حال در صورتی می¬توان صفت وجودیی را به خداوند متعال نسبت داد که این صفت از نوع صفات "الف" و یا "ب" باشد؛ ولی اگر صفتی وجودی از نوع صفات "ج" باشد نمی¬توان آنها را به خداوند متعال نسبت داد (ر.ک: جستارهایی در فلسفه اسلامی، ج 2، ص 237)، بهترین راه در خصوص فهم این صفات مراجعه به خود روایات است. ممکن است گفته شود این امر باعث می¬شود خداوند متعال حدی داشته باشد؛ ولی باید دانست که هر حدی نقص برای خداوند نیست؛ مثلا طبق آنچه گذشت، متصف نشدن خداوند متعال به صفات قسمت "ج" چون عدم شیرینی، نقص برای خداوند متعال محسوب نمی-شود.

  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

در روایتی امام رضا علیه السلام خطاب به زندیق فرمودند: «کُل‏ مَحْدُودٍ مُتَنَاهٍ إِلَى حَدٍّ وَ إِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِیدَ احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ احْتَمَلَ النُّقْصَانَ فَهُوَ غَیْرُ مَحْدُودٍ وَ لَا مُتَزَائِدٍ وَ لَا مُتَنَاقِصٍ وَ لَا مُتَجَزِّئٍ وَ لَا مُتَوَهَّم»

تقریر استدلال:

در هر محدودی که حدی دارد و در آن تمام میشود میتوان فرض کرد که بیشتر یا کمتر از آن چیزی که هست میبود پس ضرورتی در وجودش ندارد و میتواند نباشد. پس هر محدودی مسبوق به عدمی است که در مرحله ی ذاتش تقرر دارد پس هر محدودی حدوث ذاتی دارد.

  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه اول: هر محدودی، چون محدود است، یعنی در خارج از حدودش نیست

مقدمه دوم: همینکه در خارج از حدودش نبود، معنایش این است که این محدود، در جایی هست و در جایی نیست

مقدمه سوم: همینکه در جایی نبود، معنایش این است که ممکن بالذات است، زیرا اگر ممکن بالذات نباشد، یا باید ممتنع بالذات باشد که در این صورت هیچ جا نباید باشد و یا واجب بالذات است که در این صورت نباید جایی باشد که آن محدود آنجا نباشد.

مقدمه سوم: پس هر محدودی ممکن بالذات است.


  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

اثبات حادث ذاتی

در بحث از قدم و حدوث و اقسام تقدم و تأخر که فصل نخست مرحله ی تاسعه از اسفار را به خود اختصاص داده است روشن شد که حدوث چیزی گاهی ذاتی است و گاهی زمانی و در برابر آن قدم ذاتی و زمانی مطرح است. وجود حادث زمانی امری نیست که نیازی به تجشم نظر داشته باشد وهمینطور قدم زمانی نیز از دید ملاصدرا با توجه به مبنای ایشان در حرکت جوهری مصداقی نخواهد داشت. اما قدم ذاتی نیز با اثبات واجب الوجود اثبات میشود و تنها بحث از اثبات حادث ذاتی می ماند که صدرا فصل دوم از مرحله ی تاسعه ی اسفار را به آن اختصاص داده است. حادث ذاتی نیز چیزی است که وجودش مسبوق به عدم متقرر در مرتبه ی ذاتش باشد. مدعی هم اینچنین است که هر امری که ماهیت دارد حادث ذاتی است. همچنین از ثمرات اثبات این مدعی این است که قدیم بالذات همان واجب الوجود بالذات بوده و ماهیتی نخواهد داشت.

در این قسمت دو دلیل بر اثبات حادث ذاتی اقامه میشود:

1-هر ممکنی لذاته مستحق عدم میباشد - به این معنی که به خودی خود معدوم است زیرا نسبت به وجود و عدم لااستحقاق است و اگر بخواهد وجود پیدا کند از قبل غیر است -. از طرفی میدانیم که ما بالذات اقدم مما بالغیر پس هر صاحب ماهیتی لذاته وجودش مسبوق به عدم است و این همان حادث ذاتی است.

2-هر ممکنی ماهیتی دارد که غیر از وجود آن است - والا واجب میشد نه ممکن -وهر چه اینچنین باشد نمیتواند ماهیتش را منشأ وجودش دانست والا لازم می آورد که ماهیت قبل از حصول وجود موجود باشد در حالیکه طبق اصالت وجود چنین امری محال است. پس وجود این ماهیت مستفاد از غیر است پس وجودش بالذات مسبوق به غیر است و این همان حادث ذاتی است.

در انتها صدرا نکته ای را خاطرنشان میکند و آنهم اینکه این دو استدلال در نفس وجودهای مجعوله که بذاتها آثار واجب تعالی محسوب میشوند جاری نمیشود و تقدم و تأخر بین ذات باری تعالی و این وجودها گونه ای دیگر است زیرا ماهیت من حیث هی هی تعلقی به جاعل ندارد؛ طرح حدوث ذاتی در مورد این وجودات فقری باید به این معنی تفسیر شود که کون الشیء متعلقة الذات بجاعله با به تعبیر دیگر کون الموجود بما هو موجود متقوما بغیره. این معنی از حدوث امری تازه است که در حکمت متعالیه برجسته شده است.


  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

حدوث و قدم ذاتی 

حادث ذاتی

ابن سینا در تعریف حادث ذاتی می نویسد: «هو الذی لذاته مبدأ هى به موجودة». (النجاة، ص532و533).

/ «معنى الإحداث الغیر الزمانى «هو إفادة الشى‏ء وجودا و لیس له فى ذاته ذلک الوجود لا بحسب زمان دون زمان». (رسایل ابن سینا، کتاب الحدود، ص119و 120).

ملاصدرا حدوث ذاتی را اینگونه تعریف می کند: « فالحدوث الذاتی هو أن لا یکون وجود الشی‏ء مستنداً إلى ذاته بذاته بل إلى غیره- سواء کان ذلک الاستناد مخصوصا بزمان معین أو کان مستمرا فی کل الزمان أو مرتفعا عن أفق الزمان و الحرکة؛ و هذا هو الحدوث الذاتی». ( ملاصدرا شیرازی، اسفار، ج3، ص246). حادث ذاتی موجودی است که وجودش ناشی از ذات اونیست بلکه ناشی از غیر بوده و وجودش علت دارد. 

البته با ملاحظه ادله اثبات حدوث ذاتی خواهیم دید که حدوث ذاتی دو تعریف دارد: 

1) کون الشیئ مسبوقاً بالعدم المتقرر فی مرتبة ذاته أو مسبوقیه الوجود بالعدم

2) مسبوقیه وجود الشیئ بغیره لذاته أو مسبوقیة الوجود بالغیر. (تعلیقه طباطبایی و سبزواری بر اسفار، ج3، ص247و249).

قدیم ذاتی 

ابن سینا در آثارش قدم ذاتی را اینگونه تعریف می کند: « قدیم للشى‏ء، اما بحسب الذات، و اما بحسب الزمان. فالقدیم بحسب الذات، هو الذی لیس لذاته مبدأ هى به موجودة » . (النجاة، ص532و533) / «و أما القدیم بحسب الذات: فهو الشى‏ء الذی لیس لوجود ذاته مبدأ أوجبه ... و القدیم بحسب الذات هو الذی لیس له مبدأ یتعلق به و هو الواحد الحق تعالى عما یقول الجاهلون علوا کبیرا ». (رسایل ابن سینا، کتاب الحدود، ص119و 120). قدیم ذاتی وجودی است که ذاتاً موجود بوده و علتی ندارد که وجود حق تعالی است.

اثبات حدوث ذاتی

فیلسوفان دو برهان بر اثبات این مدعا اقامه نمودند؛ برهان اول (اسفار، ج3،ص246) :

1) أن کل ممکن فإنه لذاته یستحق العدم و من غیره یستحق الوجود

2) و ما بالذات أقدم مما بالغیر

3) فالعدم فی حقه أقدم من الوجود تقدماً بالذات (فهو مسبوق الوجود بالعدم لذاته)

ن: فیکون محدثا حدوثا ذاتیا.

حدوثی که در این برهان اثبات می شود به معنای « کون الشیئ مسبوقاً بالعدم المتقرر فی مرتبة ذاته أو مسبوقیه الوجود بالعدم» می باشد.

برهان دوم (اسفار، ج3،ص249) :

1) أن کل ممکن الوجود فإن ماهیته مغایرة لوجوده 

2) و کل ما کان کذلک امتنع أن یکون وجوده من ماهیته 

و إلا لکانت الماهیة موجودة قبل کونها موجودة (و هو محال)

3) فإذن لا بد و أن یکون وجوده مستفاداً من غیره 

4) و کل ما وجوده مستفاد من غیره کان وجوده مسبوقا بغیره بالذات 

5) و کل ما کان کذلک کان محدثا بالذات‏ ن: فکل ممکن الوجود محدثاً بالذات.

حدوثی که در این برهان به اثبات رسید به معنای « مسبوقیه وجود الشیئ بغیره لذاته أو مسبوقیة الوجود بالغیر» است.

صدرالمتألهین سپس به این نکته اشاره دارد که این دو وجه اثبات حدوث ذاتی، در خود وجودات جاری نمی شود بلکه ناظر به ماهیات است؛ آنچه در حدوث ذاتی وجودات باید مورد توجه قرار گیرد و بر تقدم و تأخر ویژه ای که تقدم و تأخر بالحق است مبتنی است، فقر ذاتی وجودات امکانی و تعلق ذاتی به جاعلشان و تقوم ذاتی به علتشان است؛ که حدوث فقری یا وجودی می تواند نام گیرد. (اسفار، ج3، ص249و250).


  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسمه تعالی

حدوث ذاتی

تعریف حدوث ذاتی:

بودن شی بعد از نبودنی که در مرتبه خودش تقرر دارد؛ یعنی چون ماهیت بدون ارتباط با علت و در مرتبه خودش استحقاق عدم را دارد پس هر موجود ذی ماهیتی، حدوث ذاتی دارد (ر.ک: الاشارات، ص 107-108):

«أن کل ممکن فإنه لذاته یستحق العدم و من غیره یستحق الوجود و ما بالذات أقدم مما بالغیر فالعدم فی حقه أقدم من الوجود تقدما بالذات فیکون محدثا حدوثا ذاتیا» (الاسفار، ج 3، ص 246)

اشکال اول:

ممکن من حیث ممکن نه موجود است و نه معدوم و موجود بودنش بوسیله علت خارجی اوست و معدوم بودنش نیز به علت عدم علت خارجی او. در نتیجه نمی¬توان معدوم بودن ممکن را ذاتا بر وجود او مقدم نمود و اگر عدم را در مرتبه ذات برای ممکن اعتبار نمود، دیگر تحقق ممکن محال خواهد بود:

«لا یجوز ان یقال الممکن یستحق العدم من ذاته فانه لو استحق العدم من ذاته لکان ممتنعا لا ممکنا بل الممکن یصدق علیه انه لیس من حیث هو هو بموجود و لا یصدق علیه انه من حیث هو هو لیس بموجود و الفرق بین الاعتبارین قد عرفته فیما مضى بل کما ان الممکن یستحق الوجود من وجود علته فانه یستحق العدم من عدم علته فاذا کان استحقاقه للوجود و العدم من الغیر و لم یکن واحد منهما من مقتضیات الماهیة و لم یکن لاحدهما تقدم على الآخر فاذا لا یکون لعدمه تقدم ذاتی على وجوده» (المباحث المشرقیه، ج 1، ص 134)‏

پاسخ:

اگرچه عدم ذاتی-باب ایساغوجی-ممکن نیست؛ ولی ماهیت من حیث هی-عدم ذاتی خارج محمولی است که از بعنوان یک عرضی از حاق ذات ماهیت انتزاع می¬گردد (ر.ک: تعلیقه دوم استاد فیاضی بر نهایه الحکمه، ج 3، ص 902):

«أن الممکن یستحق من ذاته لااستحقاقیة الوجود و العدم و هذه اللااستحقاقیة وصف عدمی ثابت فی ذاته من حیث ذاته سابق على اعتبار الوجود إذا کان المنظور إلیه حال الماهیة» (الاسفار، ج 3، ص 247)

اشکال دوم:

می¬توان طبق مبانی حکمت متعالیه در اصالت وجود، اشکالی را به نظریه حدوث ذاتی مطرح نمود و آن این است که از دیدگاه ملاصدرا امکان ماهوی که لا اقتضا نسبت به ضرورت وجود و عدم است؛ نه اقتضای سلب ضرورت وجود و عدم (وصف عدمی) با ضرورت وجود (که وصفی وجود) قابل جمع نیست:

«الإمکان الذاتی لأنه عبارة عن لا اقتضاء الذات إحدى الضرورتین لا اقتضائها سلبهما ... الماهیة الإمکانیة حیث لا تحصل لها فلا فعلیة لها فی حد ذاتها و ما لا فعلیة له لا اقتضاء منه لشی‏ء ما لم ینصبغ بصبغ الوجود من جهة إفاضة الجاعل القیوم و إلا لکان لما بالقوة من حیث هو بالقوة مدخل فی إخراج شی‏ء من القوة إلى الفعل و من الإبهام إلى التحصل و الفطرة الإنسانیة تأبى ذلک فإذن الممکن بحسب ذاته المبهمة لا یقتضی شیئا من الأشیاء حتى سلب شی‏ء أیضا» (الاسفار، ج 1، ص 164-165)

در نهایت ملاصدرا قاعده «الماهیه من حیث هی لیست الا هی» را نفی می¬نماید:

«القائلون بثبوت المعدومات الممکنة إنما غلطهم لأجل أنهم ذهبوا إلى انفکاک الثبوت من الوجود فی تلک الماهیات و قد علمت أن هذا من فاسد القول إذ الماهیات قبل الوجود لا یمکن الحکم علیها بشی‏ء من الأشیاء حتى الحکم علیها بثبوت نفسها لها» همان، ج‏2، ص: 288

از این رو تحلیل حدوث ذاتی با چالش مواجه خواهد شد؛ چراکه شیی که وجود ندارد (ماهیت)، نمی-تواند حتی متصف به استحقاق عدم در مرتبه ذات شود.

بررسی:

1-قاعده "الماهیه من حیث هی لاموجوده و لا معدومه" خود یکی از مقدمات مباحث اصالت وجود ملاصدرا بوده است:

« لو لم یکن الوجود موجودا، لم یوجد شی‏ء من الأشیاء، و بطلان التالی یوجب بطلان المقدم. بیان الملازمة أن الماهیة إذا اعتبرت بذاتها مجردةعن الوجود، فهی معدومة و کذا إذا اعتبرت بذاتها مع قطع النظر عن الوجود و العدم، فهی بذلک الاعتبار لا موجودة و لا معدومة » (المشاعر، ص 13)

از این¬رو این دیدگاه صدرالمتالهین پذیرفتنی نیست؛ چراکه تمامی مباحث هستی¬شناختی وی متوقف بر اصالت وجود است که در اثبات آن از قاعده "الماهیه من حیث هی ..." بهره جسته است.

2-به نظر می¬رسد در کلام ملاصدرا در این خصوص نوعی ناسازگاری وجود دارد؛ زیرا از طرفی قائل به صدق اتصاف ماهیت بر خودش ازلا و ابدا است و از طرفی دیگر قائل است قبل از جعل و صدور هیچ ماهیتی تحقق ندارد!:

«أن مطابق الحکم بالماهیة على نفسها نفس تلک الماهیة و لکن حین صدورها عن الجاعل التام إذ لا ماهیة قبل الصدور إلا أنها بعد الصدور عنه یصدق هی على نفسها أزلا و أبدا إذ الماهیة من حیث هی لیست‏ إلا هی‏ فالتخصیص بأیة حیثیة کانت، یخرجها عن الإطلاق و یجعلها غیر ذاتها المأخوذة على تلک الحیثیة الإطلاقیة» المبدأ و المعاد، ص 15

تقریر دوم از حدوث ذاتی:

ممکن الوجود، وجودش از ناحیه ماهیت ایجاد نشده؛ زیرا تقدم شیء بر نفسش لازم می¬آید؛ پس ممکن جودش را از ناحیه غیر دریافت می¬کند و ذاتا مسبوق به غیر خودش است و این یعنی آنکه حدوث ذاتی دارد:

«أن کل ممکن الوجود فإن ماهیته مغایرة لوجوده و کل ما کان کذلک امتنع أن یکون وجوده من ماهیته و إلا لکانت الماهیة موجودة قبل کونها موجودة فإذن لا بد و أن یکون وجوده مستفادا من غیره و کل ما وجوده مستفاد من غیره کان وجوده مسبوقا بغیره بالذات و کل ما کان کذلک کان محدثا بالذات» (الاسفار، ج 3، ص 249)

بررسی:

تعریف لغوی و اصطلاحی حدوث مسبوقیت به عدم است و این بیان تنها مسبوقیت به غیر را می¬رساند که خروج از معنای اصطلاحی حدوث است.‏


  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم
برای اثبات حدوث ذاتی چگونه می توان آن را تصویر نمود که مطابق با نفس الامر و واقع باشد؟ ملاصدرا مجموعا چهار تصویر را ذکر می کند:
تصویر اول این است که گفته شود ماهیت ممکنه به حسب ذات خود مستحق عدم است و به حسب افاضه غیر، استحقاق وجود را دارد و چون حال شیء بالذات، تقدم بالذات نسبت به حال آن به حسب افاضه غیر دارد پس هر ماهیت ممکنی وجودش مسبوق به عدم ذاتی خودش است که معنای آن حدوث ذاتی تمام ممکنات خواهد بود. 
باید توجه داشت که مقصود از این بیان آن نیست که ممکن فی نفسه استحقاق عدم را دارد چون معنای امکان لااستحقاقیت و لااقتضائیت برای وجود و عدم است، بلکه مقصود آن است که عدم استحقاق وصف ثابت برای ماهیت قبل از وجود است نه استحقاق عدم. لکن عدم استحقاق وقتی در ظرف خارج می آید همان استحقاق عدم می شود یعنی اگر چه به حسب ذات اقتضاء عدم را ندارد لکن این لااقتضائیت به حسب واقع و خارج مصداقی از عدم خواهد بود و همین مقدار در تصحیح مسبوقیت وجود به عدم کفایت می کند.
ملاصدرا می گوید کیفیت اتصاف ماهیت به وجود معنای دقیقی از حدوث ذاتی را ترسیم می کند و آن مسبوقیت وجود به ماهیت به این صورت است که عقل می تواند در یک تحلیل و اعتبار مطابق نفس الأمر چنین نظر کند که ماهیت مجرده از جمیع وجودات متصف به وجود می شود و چون رتبه محمول متأخر از رتبه موضوع است پس ماهیت بدون وجود خاص تقدم تحلیلی نسبت به وجود خاصش دارد. 
در تصویر سوم گفته می شود چون (1) در ممکن الوجود ماهیت مغایر وجود است و (2) این مغایرت موجب می شود بگوییم وجود ممکن نمی تواند از ماهیتش باشد و (3) در نتیجه وجود ممکن مستفاد از غیر است، پس ممکن در رتبه علت که سابق است موجود نیست و این تقدم و تأخر موجب می شود بگوییم هر ممکنی حتی اگر همیشه با علت هم موجود بوده باشد چون وجودش مسبوق به غیر است حادث است و این حدوث را حدوث ذاتی می گویند.
وجه چهارم در اثبات حدوث ذاتی با نظر به امکان فقری است و چنین گفته می شود؛ چون وجودات بذاتها آثار خداوند هستند حدوث ذاتی معنایش این است که وجود ممکن بذاته، به گونه ای است (بحیث) اگر از وجود مقومش صرف نظر کنیم عدم محض است و با افاضه مقوم موجود است پس وجود ممکن چون معلول و عین حاجت است حادث بالذات است. 

  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

اثبات حدوث ذاتی

حدوث و قدم زمانی نیازمند به اثبات نیستند چه آنکه حدوث مشهود است و قدیم زمانی را هم ایشان فرمود مصداقی ندارد. ازاین‌رو، صدرالمتالهین تنها به اثبات حدوث و قدم ذاتی می پردازد. از طرف دیگر، راه اثبات قدم ذاتی همان ادله اثبات واجب تعالی هستند. درنتیجه صدرالمتالهین تنها به اقامه استدلال بر حدوث ذاتی می پردازد. 


استدلال اول 

- هر ممکنی بالذات استحقاق عدم دارد و بالغیر می تواند استحقاق وجود پیدا کند. 

- هر آنچه که بالذات است، نسبت به خود شئ اقدم است از آنچه که بالغیر است.

بنابراین آنچه بالذات است، اقدم است از آنچه بالغیر است و ازاین‌رو، عدم در حق ممکن مقدم است بر وجود. و درنتیجه، ممکن حدوث ذاتی دارد.

ممکن است اشکال شود، اینکه «ممکن از ذاتش مستحق عدم است» درست نیست، زیرا اگر مستحق عدم بود، ممتنع الوجود بود نه ممکن الوجود. بلکه ممکن امری است که من حیث هو هو، نه بر او صدق می کند که موجود است و نه اینکه معدوم است. و ممکن الوجود امری است که هم استحقاق عدم و هم استحقاق وجود را از ناحیه غیر دارد و هیچ یک از این دو از مقتضیات ماهیت ممکن نیستند و درنتیجه هیچ یک بر دیگری تقدم ندارند. براین‌اساس، عدم ممکن تقدم ذاتی بر وجودش ندارد.


جواب: مراد استحقاق عدم نیست بلکه این است که ممکن فی حد ذاته لااستحقاقیت وجود و عدم را دارد یعنی نسبت به وجود و عدم، استواء نسبت دارد. و این لااستحقاقیت، در ذات ممکن قبل از اعتبار وجود ثابت است و درنتیجه بر آ

ن تقدم دارد.


استدلال دوم

هر ممکن الوجودی، ماهیتش مغایر وجودش است. بنابراین، ممتنع است که وجودش از ماهیتش باشد و گرنه ماهیتش قبل از آنکه موجود باشد، موجود خواهد بود. درنتیجه وجودش مستفاد از غیرش است. از طرف دیگر، هرآنچه که وجودش مستفاد از غیرش باشد، وجودش ذاتا مسبوق به غیرش است. براین اساس، چنین شئ‌ای، حدوث ذاتی دارد.


دو نکته در مورد دو استدلال:

1- استدلال اول بر اساس تعریف حدوث به «مسبوقیت وجود شئ به عدم آن در حد ذاتش است» برخلاف استدلال دوم که بر اساس تعریف حدوث به «توقف وجود شئ به غیر» است.

2- لازم به توجه است که دو استدلال مذکور در مورد ماهیت جاری می شوند برخلاف وجوداتی که ذاتا از افعال واجب تعالی هستند. این وجودات، گونه ای دیگر از تاخر را دارند و درنتیجه گونه ای دیگر از حدوث نیز دارند که عبارتست از فقر ذاتی به این معنا که ذات شئ متعلق به جاعلش باشد. 


  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم
ملاصدرا در فصل دوم مباحث حدوث و قدم در جلد سوم اسفار به صورت کلی دو وجه برای اثبات حدوث ذاتی ماهیات بیان میکند. 

در وجه اول، تقریری متعارف از حدوث ذاتی را بیان میکند که در ذات به معنای ماهیت شیء بر وجود شیء مقدم است. به عبارت دیگر از آنجا که ماهیت قبل از وجود شیء معدوم است، پس ماهیت موجود حادث ذاتی است.

او در نقد بر این قرائت متعارف بحث اصالت وجود را پیش میکشد و بیان میکند که بر اساس اصالت وجود ماهیتی قبل از وجود شیء وجود ندارد که سخن بر سر تقدم آن بر ماهیت موجوده باشد.

بعد خود ایشان در تصحیح این وجه، به صورتی که با اصالت وجود در تعارض نباشد، وجهی را بیان میکنند که اگر مراد گوینده این باشد که ماهیتی که در عقل تصور میشود، نسبت به وجود و عدم لا بشرط است و به این حیث قبل از وجود شیء هم میتوان گفت معدوم است و بعدا موجود شده است.

در وجه دوم نیز ملاصدرا چنین استدلال میکند که از آنجا که ماهیات ممکنه غیر از وجودشان هستند، در وجود محتاج به غیر هستند و گرنه باید بدون علت موجود میبودند. حال که چنین است، هر چیزی که وجودش از غیر باشد، مسبوق بالذات به نسبت آن غیر است و چنین چیزی حادث ذاتی است. یعنی ذاتش مسبوق به چیز دیگری است که آن علت فاعلی است.

بر این اساس واجب الوجود که طبق مبانی متعارف، ماهیت ندارد، قدیم ذاتی است.

در انتهای فصل، ملاصدرا سخن از نوع دیگری از تقدم و تأخر و حدوث و قدم مطرح میکند که در مورد وجودات هم قابل طرح باشد. ابتدا باید دانست که در حدوث ذاتی ماهیات، جعل به ماهیت تعلق نمیگیرد ولی در این نوع از حدوث و قدم جعل به خود وجود تعلق میگیرد و خود وجود حادث، فقیر به علت است.

  • احمد میرزائی
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

اثبات حدوث ذاتی

برهان اول (ابن سینا): 

هر موجودی که وجودش از جانب غیر باشد، ذاتا مستحق عدم است، و وجود برایش عارضی است. حالتی که از ذات برآید مقدم بر حالتی است که از جانب غیر عارض شود. پس عدمش مقدم بر وجودش است. این یعنی حدوث ذاتی. 

اشکال فخر رازی:

ممکن الوجود ذاتا مستحق عدم نیست، زیرا اگر مستحق عدم باشد ممتنع می شود. لکن ممکن الوجود ممتنع نیست. پس مستحق عدم نیست. 

جواب خواجه:

ممکن ذاتا هیچ استحقاقی نسبت به وجود و عدم ندارد نه اینکه استحقاق عدم دارد. استحقاق وجودش از جانب غیر است. پس حالت استحقاق نداشتنش مقدم بر حالت استحقاق داشتنش است. این یعنی حدوث ذاتی. 

کلام شیخ اشراق:

شیخ اشراق حدوث ذاتی را شبیه بیان خواجه، تفسیر می کند:

پس هر ممکنى را نااستحقاق وجود پیش از استحقاق وجودست تقدّمى عقلى نه زمانى، و این را «حدوث‏ ذاتى‏» گوئیم. و ممکن را توان گفت که نااستحقاق‏ وجود دارد بنفس خود. (مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج‏3 ص43)

اشکال صدرا: 

تقدم حالت استحقاق نداشتن در ماهیت بر حالت استحقاق وجود، مستلزم لحاظ نوعی ثبوت برای ماهیت قبل از وجودش است. حدوث ذاتی یعنی تقدم ماهیت بر ثبوتش و این معنی با این بیان هم قابل اثبات نیست. 

جواب صدرا: 

عقل می تواند ماهیت را بدون هیچگونه وجودی لحاظ کند و سپس متصف به وجود خاص کند. پس ماهیت بدون هیچگونه ثبوتی مقدم بر وجود است. اگر ماهیت را اینگونه لحاظ کنیم عدمش مقدم بر وجود خاصش می شود زیرا در این لحاظ معدوم است. و چون عدم هم نوعی از وجود مطلق است می توان گفت ماهیت به وجودی مقدم بر وجود دیگرش است.

برهان دوم:

وجود ممکن مغایر با ماهیتش است. هر وجودی که مغایر با ماهیتش باشد، ناشی از ماهیت نیست. پس ناشی از غیر است. پس وجود ممکن لاحق بر وجود غیری است که ناشی از آن است. درنتیجه قدیم ذاتی وجودی است که ماهیت ندارد. 

فرق دو برهان:

همانطور که مرحوم علامکه طباطبایی و مرحوم سبزواری تصریح کرده اند، حدوث ذاتی در این دو برهان به دو معنی به کار گرفته شده است. حدوث در برهان اول به معنای سابق بودن عدم بر وجود و در برهان دوم به معنای سابق بودن وجود علت بر وجود معلول است. (تعلیقه سبزواری ج3 ص249)

ناگفته نماند مرحوم علامه طباطبایی معنای دوم را دقیقتر دانسته و معتقد است معنای اول اگر با دقت لحاظ شود به معنای دوم باز می گردد، زیرا معتقدند عدم در خارج هیچگونه ثبوتی ندارد و عدم ماهیت منتزع عقلی از دیگر موجودات می باشد، پس سابق بودن عدم از سبقت وجود معلول انتزاع شده است. (تعلیقه طباطبایی الحکمه المتعالیه ج3 ص 246)

سخن نهایی صدرا:

با دقت در هر دو برهان درمی یابیم در این دو برهان حدوث صفت وجودات بما اینکه بذاته صادر از واجب تعالی هستند اخذ نشده است. بلکه بما اینکه عارض بر ماهیت و محمول بر ماهیت هستند اخذ شده اند.

حال اگر با این دقت به قضیه نگاه کنیم که وجود از واجب صادر شده است و ماهیت فرع بر وجود است، به عبارت دیگر طبق اصالت وجود، وجود متصف وموضوع برای ماهیت واقع می شود نه بالعکس و ماهیت هیچ تقدمی بر وجود ندارد، معنای جدیدی برای حدوث ذاتی به دست می آید و آن عبارت است از همان فقر ذاتی وجود. وجودی که ذاتا نیازمند به غیر و فقیر است، حادث و وجودی که نیاز به غیر ندارد و غنی است، قدیم نامیده می شود. (الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة, جلد: ۳, صفحه: ۲۴۶- 250)


  • احمد میرزائی